فیلم داستان "اوزنور" زنی جوان و زیبا است که از دوران کودکی عاشقانه‌ای یک‌طرفه نسبت به پسرعمویش "قدرت" داشته است. اما قدرت با زنی به نام "نیسا" ازدواج کرده و زندگی شادی دارد. از روی حسادت، اوزنور از جادوی سیاه وحشتناکی استفاده می‌کند تا شرایط را تغییر دهد و او و قدرت با هم باشند. اما او آماده روبه‌رو شدن با شرارتی که این طلسم آزاد می‌کند، نیست.

عدنان و حِجران زندگی مشترک شادی دارند، اما پس از مرگ فرزندشان در یک حادثه مرموز، عدنان از همسرش فاصله می‌گیرد. حِجران برای یافتن ارتباط بین گذشته‌اش و مرگ پسرش، شروع به تحقیق درباره گذشته خود می‌کند و ...

خواهر و برادری به نام‌های صِدات و کادِر دوران کودکی شادی را در کنار دوست صمیمی‌شان، ارهان، سپری می‌کنند. این رابطه دوستانه با ازدواج ارهان و کادِر در پیوندی مقدس مستحکم‌تر می‌شود. اما پس از وقوع یک حادثه سرنوشت‌ساز، ایمان ارهان به چالش کشیده می‌شود و او در تلاشی ناامیدانه برای حفظ عقل خود، تصمیم می‌گیرد برای عشق، معامله‌ای شیطانی انجام دهد.

کمال و خانواده‌اش پس از درگیری با مافیای کودکان گدا، به عمارت عمویشان نقل‌مکان می‌کنند، در حالی که بیماری دخترشان رؤیا را پنهان می‌کنند. بیماری آلزایمر مادر، لاله، باعث وقوع اتفاقات فراطبیعی می‌شود. مرال نقشه‌ای برای اجرای یک مراسم در ماه سیاه سال 2018 دارد. اما ...

نفرینی که ارواح از طریق شکاف‌های خانه زمزمه می‌کنند، بازدیدکنندگان را در کابوسی بی‌انتها گرفتار می‌کند. در هر اتاق، آینه‌ای وجود دارد که اشتباهات گذشته را بازتاب می‌دهد. در اتاقی که زمان در دیوارها حبس شده است، فرار از کابوس غیرممکن است. ترک این خانه پر از گناهان بازدیدکنندگان امکان‌پذیر نیست.

پس از اینکه دختری که کمال به او علاقه دارد با برادرش ازدواج می‌کند، کمال زنجیره‌ای از اتفاقات را به راه می‌اندازد که منجر به نابودی کل دهکده می‌شود. بیست و پنج سال بعد، این نفرین قدیمی بار دیگر آشکار شده و نیروهای شیطانی دوباره ظاهر می‌شوند تا اینکه ...

داستان این فیلم درباره‌ی "یاشار" که با نامادری خودش به دلیل میراثی که از طرف پدرش براش مونده در حال مجادله است، یک روز یاشار میفهمد "جانان" که خواهر زنشه و باهاش تو یه خونه زندگی می‌کرده به او علاقه داره و به محض فهمیدن این ماجرا در حالی که شوک شده اتفاقات وحشتناکی تو خونه می افتد و ....

داستان فیلم درباره "هیل" دختری جوان که با ظاهری متفاوت و رفتارهای عجیب خود، توجه همه را به خود جلب کرده است. او به همراه مادر ، مادربزرگی افسرده و عمه اشرا در یک خانه تاریخی و ناخوشایند در نوسیر زندگی می کند. پدر هیل قبل از تولد ناپدید شده و دیگر هرگز دیده نشده است و ....

با توجه به مشکلات مالی، خانواده ییلماز به خانه مادربزرگ سعدت میروند. اما خانه سعدت تنها یک خانه قدیمی نیست، بلکه آرامگاه شوهر مرحومش نیز می باشد …